به گزارش مشرق، راز این جنایتهای فجیع در حالی فاش شد که دایی خانواده بهدنبال تماسهای بیپاسخ پدر و مادرش نگران شده و بهدنبال راهی برای اطلاع از سرنوشت آنها بود. شهرام میدانست پدر و مادر پیرش به خانه دامادشان رفتهاند اما هر چه با آنها و دو خواهرزادهاش تماس میگرفت بیفایده بود و کسی پاسخ نمیداد. بشدت نگران شده بود، چند روز قبل خواهرش با شوهرش سیروس دعوایش شده بود و به حالت قهر به خانه او آمده بود. سیروس مردی عصبی و بد اخلاق بود و شهرام احتمال میداد اتفاقی رخ داده باشد. به ناچار با برادر سیروس تماس گرفت و از او خواست تا با وی تماس بگیرد و علت این ماجرا را جویا شود.
بیشتر بخوانید:
خودکشی مرد معتاد پس از قتل همسر و فرزند
بازسازی صحنه قتل همسر توسط زن خیانتکار +عکس
جنایتی که نیمه شب رخ داد
در حالی که تلاش شهرام برای پیدا کردن اطلاعی از سرنوشت پدر و مادر و دو خواهرزادهاش ادامه داشت، ساعت 3 بعد از ظهر چهارشنبه 25 مهر، سیروس به همراه مرد میانسالی به کلانتری 132 نبرد رفت. او زمانی که مقابل افسر نگهبان قرار گرفت راز هولناکی را برملا کرد. مرد 47 ساله گفت: بامداد امروز دو دخترم؛ پدرزن و مادرزنم را به قتل رساندم. ساعتی قبل برادرم با من تماس گرفت و سراغ آنها را از من گرفت. من هم گفتم که آنها را به قتل رساندهام. برادرم باورش نمیشد، با او در خیابان پیروزی قرار گذاشتم و وقتی آمد او را به خانهام بردم و اجساد را نشانش دادم. حالا هم به خاطر عذاب وجدان تصمیم گرفتم که خودم را به پلیس معرفی کنم.
بهدنبال اظهارت مرد میانسال، او به همراه مأموران کلانتری راهی خانهاش که واحدی 120 متری در طبقه اول یک آپارتمان در یکی از خیابانهای نبرد جنوبی بود شدند. با ورود مأموران به محل و مشاهده اجساد خونین 4 قربانی موضوع به بازپرس کشیک قتل و تیم تحقیق اعلام شد. با حضور تیم تحقیق در محل حادثه آنها با جسد خونین دو دختر جوان و مرد و زن 79 و 70 سالهای مواجه شدند که با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده بودند. سرهنگ ظهیری- رئیس پلیس پیشگیری تهران بزرگ - در رابطه با این خبر گفت: با تکمیل تحقیقات، متهم به دستور بازپرس جنایی در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت قرار داده شد و بررسیها در این خصوص ادامه دارد.
گفتوگو با متهم
مرد 47 ساله مربی بوکس است او دو دختر و پدرزن و مادرزنش را کشته و حالا دستبند بر دست رو به روی افسر پرونده نشسته و از جزئیات این جنایت میگوید:
چرا دست به چنین جنایتی زدی؟
همسرم دو هفته پیش قهر کرد و از خانه رفت. من و دو دخترم در خانه بودیم. عصر روز سهشنبه پدرزن و مادرزنم برای میانجیگری و سرکشی به وضعیت بچهها به خانهام آمدند. ساعتی نگذشته بود که با مادرزنم بحثم شد. همان حرف و حدیثهای همیشگی و دخالتهای بیجا و طرفداری از دخترش. عصبانی شدم و تصمیم گرفتم که آنها را به قتل برسانم.
قتل ها را چطور انجام دادی؟
مقدار زیادی قرص خواب آور خریدم. بعد از برگشت به خانه شیرموز درست کردم و داخل آن داروی خواب آور ریختم. دخترانم در اتاقشان در حال درس خواندن بودند و پدرزن و مادرزنم داخل پذیرایی بودند. کم کم خوابشان گرفت میهمانهایم داخل پذیرایی رختخواب پهن کردند و خوابیدند. در این مدت من به ظاهر مشغول دیدن تلویزیون بودم و زمانی که مطمئن شدم به خواب رفتهاند به آشپزخانه رفتم و چاقوی دسته زرد رنگ بزرگی را برداشتم. ابتدا به سراغ دختر بزرگم- سولماز - که 19 سال داشت ودانشجوی حقوق بود رفتم. میخواستم او را خفه کنم که بیدار شد و مجبور شدم با چاقو او را بکشم. دختر کوچکم – ساناز- که روی تختش خوابیده بود با سرو صدای ما بیدار شد او هم مقاومت کرد اما درنهایت او را هم کشتم. بعد به سراغ پدرزنم – سبزعلی- رفتم پس از قتل وی مادرزنم- بمانی- را نیز با چند ضربه چاقو کشتم.
این جنایات چقدر طول کشید؟
شاید نیم ساعت، زمانی که قتلها تمام شد به ساعت دیواری که نگاه کردم ساعت یک بامداد را نشان میداد.
بعد از قتل چه کردی؟
خیلی تشنهام شده بود به سراغ یخچال رفتم و دو بطری آب و کمی میوه خوردم. بعد از آن هم به بالای سر دخترهایم رفتم و تا ساعت 6 صبح گریه کردم.
چرا دخترهایت را کشتی؟
دخترهایم را کشتم چون مادرشان الگویشان بود. میدانستم که در آینده مثل مادرشان خواهند شد و زندگی مرد دیگری را مثل من بهم میریزند. مادرزن و پدرزنم را هم به خاطر دخالتهایشان به قتل رساندم. مخصوصاً مادرزنم که با دخالتهایش زندگیام را بهم ریخته بود.
از چه زمانی با همسرت مشکل داشتی؟
4 سال است باهم مشکل شدید داریم، مدام سر کوچکترین موردی قهر میکرد. اصلاً باهم تفاهم نداشتیم.
آخرین بار سر چه موضوعی همسرت خانه را ترک کرد؟
دو هفته قبل بود که همسرم به خانه آمد متوجه شدم شیشه خودرواش را باز گذاشته است خیلی عصبانی شدم و سر همین موضوع باهم بحثمان شد و کتک کاری کردیم. او هم قهر کرد و به خانه برادرش رفت.
در این مدت با همسرت تماس نگرفتی؟
نه ولی میخواستم او را هم به قتل برسانم. اما از آنجایی که خانه برادرش بود و من با برادرش اختلاف داشتم به سراغش نرفتم.
چه شد که تصمیم گرفتی خودت را معرفی کنی؟
بعد از گریه بالای سر بچهها، ساعت حدود 7 صبح بود که از خانه بیرون زدم. بیهدف در خیابانها پرسه میزدم تا اینکه برادرم با من تماس گرفت. او گفت برادر خانمم به او زنگ زده و از آنجایی که پدرزن و مادرزنم پاسخ تلفنهایش را نداده بودند نگران شده بود. به برادرم گفتم که آنها را کشتهام. بعد هم با برادرم به کلانتری آمدیم و خودم را معرفی کردم.
شغلت چیست؟
کار اصلیام خرید و فروش موتورسیکلت است. اما از 25 سال قبل در رشته ورزشی بوکس حرفهای کار میکنم و مربی هم هستم.
نـــــــــگاه کارشناس
ناهنجاریهای پنهان
در بررسی و ریشهیابی علت چنین فجایعی دلایل مختلفی مطرح است. نخستین مورد آستانه ادراکی افراد است که به تجزیه و تحلیل افراد از مسائل برمیگردد. با توجه به حد شناخت، تجربه و یادگیریها، این آستانه ادراکی باهم متفاوت است.مسلماً افرادی که دریافت پایین تری داشته باشند تجزیه و تحلیل بدتری دارند. مثل کسانی که به مسائل سطحی نگاه میکنند و بالطبع نتیجه گیریها نیز سطحی خواهد بود. نکته دوم در رابطه با تعاملی است که بین استرس و آسیبپذیری وجود دارد. ما میدانیم که هر یک از افراد سطح معینی از آسیبپذیری دارند، در بعضیها این سطح خیلی بالاتر و در بعضیها خیلی پایینتر است. طبیعی است کسانی که از سطح آسیبپذیری بالاتری برخوردارند با استرس معمولی هم دچار به هم ریختگی میشوند. در مورد پیش آمده به نظر میرسد هم سطح آسیبپذیری فرد خیلی پایین بوده و هم قدرت تجزیه و تحلیل و استنباطش از موضوع منجر به این شده که به جای حل مسأله اقدام به قتل کند. از طرف دیگر خیلی از مواقع ما شاهد افرادی هستیم که از سطح هوشی پایین تری برخوردارند و بدون تجزیه و تحلیل شناختی فقط از الگوهایی مثل داستانها، نمایشها یا فیلمها کپیبرداری کرده و در زندگی خودشان پیاده میکنند.
علت بعدی کمرنگ شدن یا از بین رفتن عذاب وجدان شخص و وجدان اخلاقی است که البته در این مورد خاص خوشبختانه ته ماندههایی از وجدان وجود داشته که منجر به این شده فرد خودش را معرفی کند. همچنین احتمال دارد که این فرد دچار جنون آنی شده باشد که نیاز به بررسی کامل این موضوع دارد. در خیلی از مواقع این افراد از قبلتر هم رفتارهایی داشتهاند رفتارهایی مانند کابوسهای شبانه، اختلال جنسی، مسائل خانوادگی، دعواها و کشمکشها و مواردی از این دست که نشان داده میشود اما به جای برطرف کردن این مشکلات افراد دست به فرار میزنند. همانطور که همسر این متهم به جای مراجعه به روانشناس برای حل مشکلات خانوادگی راه فرار را پیش گرفته است که منجر به مشکلاتی شده که جامعه را در برگرفته است.